روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

فرهنگ لغات رایان

عزیزان دلم، رشته های جانم روزبهم روز به روز شیرین زبون تر میشه.. روزی چند بار به من میگی مامان دوستت دارم. بخاطر فقدان مامان بزرگ، مامانِ مامان، تا حدودی با مفهوم رفتن پیش خدا آشناست و مدتی نگران بود که مامان نمیخوام وقتی من بزرگ شدم تو بری پیش خدا!!!. منم بهت با اطمینان گفتم که قرار نیست چنین اتفاقی بیفته و با یاری خدای بزرگ من همیشه پیش شما هستم. دستای قشنگش رو دور گردنم حلقه میکنه و میگه: "به اندازه دریا دوستت دارم. اینقدر دوستت درام که میخوام خفه ت کنم😎😲!!! مامان نمیخوام بدون تو و بابا زندگی کنم." الهی صد سال زیبا زندگی کنی عمر قشنگم. چند شب پیش که تو اتاقتون بودم تا شما بخوابین بابا از اتاق بغلی گفت:" سه تایی ها دوستتو...
24 فروردين 1398

نوروز ۹۸ مبارک

رشته های جانم... عیدتون مبارک، سال نو مبارک، امسال و هر سال مبارک، مبارک شمایید عزیزان دلم لحظه تحویل سال نو ساعت یک و بیست و هشت دقیقه بامداد بود و شما دو تا همپای من و بابا بیدار موندین و شکر خدای مهربان چهار نفری کنار هفت سین با هم سال نو رو جشن گرفتیم. روز بعد چند جا عید دیدنی رفتیم و به دیدنمون اومدن. دو سه روزی هم دینا و خانواده ش مهمون باباجان اینا بودن و از بازی با دینا حسابی کیف کردین. یک روز هم با هم کنار رودخونه و سی و سه پل و پل خواجو رفتیم. رودخونه باز بود و حسابی شلوغ. فرداش هم بیاری خدای مهربان رفتیم کرمان و جیرفت. ده روز کرمان و جیرفت بودیم که دو روزش رو بم منزل دوست بابابزرگ، آقای بهداشت و خانواده ش بودیم. سیزده ب...
4 فروردين 1398
1